English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (384 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
to not give a shit about something U برای چیزی اصلا مهم نباشد. [اصطلاح رکیک]
to not give a smeg about something [British E] U برای چیزی اصلا مهم نباشد. [اصطلاح رکیک]
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
to not give a damn about something [somebody] U برای چیزی [کسی] اصلا مهم نباشد. [اصطلاح روزمره]
Other Matches
to not give a stuff about something [British E] U برایشان اصلا مهم نباشد.
to not give a hoot in hell for something U برایشان اصلا مهم نباشد.
to not give a toss about something [British E] U برایشان اصلا مهم نباشد.
Such a thing does not exist at all . U چنین چیزی اصلا" وجود ندارد
Please allow for at least two weeks' notice [to do something] [for something] [prior to something] . U درخواست می شود که لطفا دو هفته برای پیشگیری [کار] اعطاء کنید [تا ما ] [برای چیزی] [قبل از چیزی] .
other things being equal U اگر برای چیزهای دیگر نباشد
unpriced U درباب چیزی گفته میشودکه بهای ان معلوم نشده یابصورت بهادران نباشد
an insolvent estate U دارایی یا ملکی که برای پرداخت بدهی بسنده نباشد
nerd U شخصی که صرفا کامپیوتری شده است و به سختی درباره چیزی که مربوط به فناوری نباشد حرف می زند یا فکر میکند
nerds U شخصی که صرفا کامپیوتری شده است و به سختی درباره چیزی که مربوط به فناوری نباشد حرف می زند یا فکر میکند
to scramble for something U هجوم کردن با عجله برای چیزی [با دیگران کشمکش کردن برای گرفتن چیزی]
to appreciate something U قدر چیزی را دانستن [سپاسگذار بودن] [قدردانی کردن برای چیزی]
via U حرکت به سوی چیزی یا استفاده از چیزی برای رسیدن به مقصد
res ipsa loquitur U این عبارت در دعاوی مربوط به جرم ناشی از بی احتیاطی و درحالاتی بکار می رود که برای اثبات بی احتیاطی هیچ دلیلی لازم نباشد
feedback U اطلاعاتی از یک منبع که برای تغییر دادن چیزی یا تامین پیشنهادی برای آن میباشد
extensions U طولانی تر کردن چیزی .افزودن چیزی به چیزی دیگر برای طولانی تر کردن آن
extension U طولانی تر کردن چیزی .افزودن چیزی به چیزی دیگر برای طولانی تر کردن آن
to grieve over anything U برای چیزی
requested U تقاضا برای چیزی
inclinable to something U مساعد برای چیزی
to grumble at any thing U برای چیزی غرغرکردن
requests U تقاضا برای چیزی
request U تقاضا برای چیزی
requesting U تقاضا برای چیزی
look to <idiom> U آمادگی برای چیزی
take for <idiom> U اشتباه شخصی برای چیزی
in defence of somebody [something] U برای دفاع از کسی [چیزی]
approval U توافق برای استفاده از چیزی
to look at the black side [about something] U بدبین بودن [برای چیزی]
catch at U برای گرفتن چیزی کوشیدن
ask U برای چیزی بی تاب شدن
asked U برای چیزی بی تاب شدن
to get something to somebody U برای کسی چیزی را آوردن
asking U برای چیزی بی تاب شدن
demands U تقاضا برای انجام چیزی
to give reasons for a thing U دلیل برای چیزی اوردن
application [for something] U درخواست نامه [برای چیزی]
I'd like something to eat. چیزی برای خوردن میخواهم.
to try something on U چیزی را برای امتحان پوشیدن
I'd like something to drink. چیزی برای نوشیدن میخواهم.
to make amends for something U کفاره دادن برای چیزی
asks U برای چیزی بی تاب شدن
demand U تقاضا برای انجام چیزی
steeper U فرف برای خیساندن چیزی
to atone for something U کفاره دادن برای چیزی
demanded U تقاضا برای انجام چیزی
security blanket <idiom> U استفاده از چیزی برای راحتی
to set measures to anything U برای چیزی اندازه یا حد معین کردن
I have nothing to declare. چیزی برای گمرک دادن ندارم.
nothing remains to be told U چیزی برای گفتن باقی نمیماند
demands U تقاضا برای چیزی و توقع دریافت آن
make room for someone or something <idiom> U برای چیزی اوضاع را مرتب کردن
demand U تقاضا برای چیزی و توقع دریافت آن
to make a r for something U برای رسیدن به چیزی نقاش کردن
lanyard U طناب کوتاه برای کشیدن چیزی
to make amends for something U جلب رضایت کردن برای چیزی
to save up for something U برای چیزی صرفه جویی کردن
to make a study of something U برای بدست اوردن چیزی کوشیدن
lanyards U طناب کوتاه برای کشیدن چیزی
to atone for something U جلب رضایت کردن برای چیزی
demanded U تقاضا برای چیزی و توقع دریافت آن
to save for something U پس انداز کردن [اندوختن ] برای چیزی
to store up something U انباشتن چیزی برای استفاده در آینده
impetrate U برای چیزی لابه واستغاثه کردن
to negotiate for something U گفتگو و معامله کردن برای چیزی
stepper U چیزی که برای پله بکار می رود
To set a limit to everything. U برای هر چیزی حدی قائل شدن
sexualize U جنس برای چیزی تعیین کردن
consign U یا فرستادن چیزی برای کسی به منظورفروش
consigned U یا فرستادن چیزی برای کسی به منظورفروش
consigning U یا فرستادن چیزی برای کسی به منظورفروش
to call somebody to [for] something U از کسی برای چیزی درخواست کردن
spoon-feed <idiom> U ساده کردن چیزی برای کسی
to graps at anything U برای گرفتن چیزی کوشش نمودن
cellarage U حق انبارداری برای نگاه داشتن چیزی
consigns U یا فرستادن چیزی برای کسی به منظورفروش
within reach of gunshot U کوشش کردن برای رسیدن به چیزی
to refuse somebody admittance to something U پذیرش کسی را برای چیزی رد کردن
anthropomorphism U تصور شخصیت انسانی برای چیزی
nix U اصلا
originally U اصلا"
initially U اصلا"
ever- U اصلا
radically U اصلا
ever U اصلا
no-no U اصلا نه
none U اصلا
essentially U اصلا"
by birth U اصلا
materially U اصلا"
cardinally U اصلا"
fundamentally U اصلا"
on no account U اصلا
mainly U اصلا"
possibly U اصلا"
to begin with U اصلا
to start with U اصلا
in no case U اصلا
bring up <idiom> U معرفی چیزی برای بحث (مذاکره)آوردن
to open something to [the] traffic U چیزی را برای [دسترسی به] ترافیک باز کردن
represented U عمل کردن مانند نشانه برای چیزی
to go away U ترک کردن برای رفتن و آوردن چیزی
to go to U ترک کردن برای رفتن و آوردن چیزی
wringer U ماشینی که برای چلاندن چیزی بکارمی رود
cash on the barrelhead <idiom> U پولی که برای خرید چیزی پرداخت می شود
pay through the nose <idiom> U برای چیزی پول زیادی خرج کردن
applying U تقاضا برای چیزی معمولا به صورت نوشته
apply U تقاضا برای چیزی معمولا به صورت نوشته
represent U عمل کردن مانند نشانه برای چیزی
applies U تقاضا برای چیزی معمولا به صورت نوشته
measure U عملیات برای اطمینان یافتن از صحت چیزی
represents U عمل کردن مانند نشانه برای چیزی
to e. with person on a thing U کسی را دوستانه برای چیزی سرزنش کردن
put up to <idiom> U وسوسه کردن کسی برای انجام چیزی
make something out <idiom> U ازپیش بردن برای دیدن یا خواندن چیزی
Do you have nothing to declare? U آیا چیزی برای اعلام به گمرک دارید؟
to push for an answer [in reference to something] U برای پاسخ فشار آوردن [در رابطه با چیزی]
To lick ones lips . U شکم خود را برای چیزی صابون زدن
to seek a remedy for something U چاره یا درمان برای چیزی جستجو کردن
to be the obvious thing [for somebody or something] U آشکار [بدیهی] بودن [برای کسی یا چیزی]
to commandeer something U چیزی را [بدون اجازه] برای خود برداشتن
why on earth U اصلا چرا
in the main U بیشتر اصلا
permutation U تعداد روشهای مختلف برای مرتب کردن چیزی
permutations U تعداد روشهای مختلف برای مرتب کردن چیزی
Would you like something to drink? <idiom> U آیا چیزی برای نوشیدن می خواهید؟ [غذا و آشپزخانه]
amulet U دوا یا چیزی که برای شکستن جادو و طلسم بکارمیرود
throw one's weight around <idiom> U ازنفوذ کسی برای رسیدن به چیزی استفاده کردن
to always find something to gripe about U همیشه چیزی برای گله زدن پیدا کردن
not to have a prayer of achieving something U کمترین شانس هم برای بانجام رسانیدن چیزی رانداشتن
amulets U دوا یا چیزی که برای شکستن جادو و طلسم بکارمیرود
to make a long arm [برای برداشتن یا گرفتن چیزی دست دراز کردن]
to offshore something U چیزی را [برای سود بیشتر] به خارج [از کشور] بردن [اقتصاد]
laniard U طناب کوتاهی که برای نگاه داشتن چیزی بکار میرود
(in) care of someone <idiom> U فرستادن چیزی برای کسی ازروی آدرس شخص دیگری
to trap something [e.g. carbon dioxide] U چیزی را گرفتن [جمع کردن] [برای مثال دی اکسید کربن ]
balance U برنامه ریزی برای چیزی با اینکه دو بخش معادل باشند
balances U برنامه ریزی برای چیزی با اینکه دو بخش معادل باشند
to recount something to someone [formal] U برای کسی چیزی را تعریف کردن [یکایک گفتن] [بازگفتن]
On the recent developments he had nothing to say. U در باره تحولات اخیر او هیچ چیزی برای گفتن نداشت.
moulage U انگشت نگاری یا نگارش اثر چیزی برای کشف جرم
wetting U مایعی که برای تر ساختن یاخمیر کردن چیزی بکار رود
rain check <idiom> U بلیط مجانی برای چیزی که به علت باران کنسل شده
by some means or other <adv.> U هیچ چیز [اصلا]
anything <adv.> U هیچ چیز [اصلا]
he is of greek origin U اصلا یونانی است
It is ridicrlous . I t is a farce . U اصلا" مسخره است
He answered nothing. U اصلا جواب نداد
to not feel hungry [to not like having anything] U اصلا اشتها نداشتن
to be on the safe side U باقی نباشد
at least U هیچ نباشد
unrepresentative U کسیکهداراینظراتعمومیوعام نباشد
dipsticks U میله یا چوبی که برای اندازه گیری عمق چیزی بکار می رود
planch U صفحهای از گل نسوزکه برای نگاه داشتن چیزی که دراتش گذاشته اندبکارمیرود
get a word in <idiom> U یافتن فرصتی برای گفتن چیزی بقیه دارند صحبت میکنند
peg U میله چوبی با نوک تیز [برای محکم بستن چیزی به آنها]
to suggest it is appropriate to do so [matter] U پیشنهاد می کند که برای انجام این کار مناسب باشد [چیزی ]
dipstick U میله یا چوبی که برای اندازه گیری عمق چیزی بکار می رود
I don't [ couldn't ] give a damn about it. <idiom> U برایم اصلا مهم نیست.
It isn't anything like her. U او [زن] اصلا همچنین رفتاری ندارد.
Forget it . dont give it a thought . U اصلا"فکرش راهم نکن
Nothing is further from my mind than marriage . U اصلا" فکر ازدواج نیستم
I didnt relize what was going on . U اصلا" نفهمیدم چه خبر است
Money is no object at all . U پول اصلا" مطرح نیست
to not lift a finger <idiom> U اصلا هیچ کاری نکردن
not on any account U اصلا روی هیچ حسابی
There was absolutely no point in her going . U رفتن او اصلا" موردی نداشت
low priority work U کاری که مهم نباشد
For all we know he may be living . U از کجامعلوم که زند ؟ نباشد
not too expensive U خیلی گران نباشد.
impasse U حالتی که از ان رهایی نباشد
inadmissibly U چنانکه روایاجایز نباشد
cut corners <idiom> U [زمانی که چیزی برای صرفه جویی در هزینه به طور بد انجام شده است]
restricting U محدود کردن چیزی . اجازه ادان به اشخاص مشخص برای دستیابی به داده
restricts U محدود کردن چیزی . اجازه ادان به اشخاص مشخص برای دستیابی به داده
labelled U قطعهای کاغذ یا کارت متصل به چیزی برای نمایش دستورات استفاده یا یک آدرس
label U قطعهای کاغذ یا کارت متصل به چیزی برای نمایش دستورات استفاده یا یک آدرس
restrict U محدود کردن چیزی . اجازه ادان به اشخاص مشخص برای دستیابی به داده
labels U قطعهای کاغذ یا کارت متصل به چیزی برای نمایش دستورات استفاده یا یک آدرس
labeling U قطعهای کاغذ یا کارت متصل به چیزی برای نمایش دستورات استفاده یا یک آدرس
It is of no interest to me at all. U من به این موضوع اصلا"علاقه ای ندارم
The suggestion didn't go down very well with our boss. U کارفرما این پیشنهاد را اصلا نپذیرفت.
indefensibly U چنانکه دفاع بردار نباشد
unless otherwise agreed U اگر توافق دیگری نباشد
inexpressively U چنانکه زبان دار نباشد
The shell does not always contain a pearl. <proverb> U همیشه در صدف گوهر نباشد .
square peg in a round hole <idiom> U شخصی که مناسب کاری نباشد
extraneously U چنانکه وابسته بموضوع نباشد
simpler U آنچه پیچیده یا مشکل نباشد
simple U آنچه پیچیده یا مشکل نباشد
simplest U آنچه پیچیده یا مشکل نباشد
pipelines U زمان بندی ورودیهای ریزپردازنده وقتی چیزی رخ نداده است برای افزایش سرعت
pipeline U زمان بندی ورودیهای ریزپردازنده وقتی چیزی رخ نداده است برای افزایش سرعت
litotes U کوچک قلم دادن چیزی برای افزایش اهمیت ان ویااجتناب ازانتقاد شکسته نفسی
I don't give a fuck! [vulgar] <idiom> U به ت.مم! [حرف رکیک و عامیانه] [اصلا اهمیت نمیدم]
I don't give a monkey's (fart)! [vulgar] <idiom> U به ت.مم! [حرف رکیک و عامیانه] [اصلا اهمیت نمیدم]
I don't give a shit! [vulgar] <idiom> U به ت.مم! [حرف رکیک و عامیانه] [اصلا اهمیت نمیدم]
it is of doubtful proveance U معلوم نیست اصلا از کجا امده است
I don't give a damn shit! [vulgar] <idiom> U به ت.مم! [حرف رکیک و عامیانه] [اصلا اهمیت نمیدم]
right out <idiom> U به شکلی که هیچ چیز پنهان نباشد
Recent search history Forum search
2New Format
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
1Potential
1incentive
1affixation
1gorse melatonin
1if you have any question please ask us , we are here to help
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com